پيام دوستان
+
[تلگرام]
پشتِ حصارِ سيم هايي ماه بانو
باآنکه دوري باصفايي ماه بانو
هم همدمِ شبگريه هايِ بي سرانجام
هم غصه دارِ روزِ مايي ماه بانو
دل در غريبستانِ تنهايي اسير است
بادردهامان آشنايي ماه بانو
در دام عشق افتادگانيم و نخواهيم
از گيرِ موهايت رهايي ماه بانو
گيسو پريشان کن، شبِ آشفته ام را
خالي کن از رنجِ جدايي ماه بانو
در سرزمين بغض و کذب و کينه و درد
يل مردِ سرشار از وفايي ماه بانو
#مهدي_زکي_زاده
بهترين ها باد در تقدير مه بانوانِ سرزمينم بلطف دادارمهرآفرين شبمان سرشار از نورِ پرمهرِ ماهِ دوست باد

انديشه نگار
98/4/17

+
[تلگرام]
دم بِدم مي چرخد اين گردون و باز
ميرسد روزي نوايِ چاره ساز
گرچه غم دارد گره بر بختمان
دستِ شادي ميکند هر بند ،باز
چشم در چشمِ تو آرامم بِعشق
روبه ابرويِ تو مي خوانم نماز
دورم از آزردن و آزردگي
گرميِ مهرت برآرد هرنياز
آنکه مي افتد بِدست و پايِ عشق
خيزد ازجا تا قيامت سرفراز
راضي ام بر درد و بر درمانِ تو
دوستت ميدارم اي غمگين نواز
#مهدي_زکي_زاده
برآيينِ انسانيت و مهر باشيم، شادو شادي آفرين ، دور از نيرنگ و دروغ و خشم و ستم
نرنجيم و نرنجانيم ، بلطف دادارِ مهرآفرين

در انتظار آفتاب
98/4/14

+
در سرت امروز بحث داغ آغوشم نبود
جمعه تعطيل است يا ما را ز خاطر برده اى..؟!
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
جانا ! کجايِ جهاني بدونِ من ؟!
برگرد ، بي تو ، نبضِ جهانم نمي زند ،
با شانه ها و آينه ها ، قهر کرده ام ،
لکنت گرفته قلبِ زمانم ، نمي زند !!!
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
عشق يعني دل به دل گره زدن آنطور که با دندان هم باز نشود!
دوست داشتن يعني دل به دل گره زدن آنطور که بعد از کلي کلنجار رفتن با ناخن شايد باز شود!...
آنطور که تو دوستم داشتي، نه به دندان نياز بود و نه به ناخن،
کافي بود باد بوزد تا گره ها باز شوند!
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
مـاهـي هـا نـه گـريـه مـيـکـنـنـد نـه قـهـر....
و نـه اعـتـراض ..
تـنـهـا کـه مـيـشـونـد قـيـد دريـا را مـيـزنـنـد....
و تـمـام مـسـيـر رودخـانـه را تـا اولـيـن قـرار عـاشـقـي شـان...
بـرعـکـس شـنـا مـيـکـنـنـد...
...

رهاتر از هميشه
98/4/14
+
کاش به زني که عاشق است
مي آموختند
که چگونه انتقام بگيرد....
غمگينم که عشق اين همه مهربان است...
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
آه
آري ،
اين منم...
اما چه سود...
او که در من بود...
ديگر نيست، نيست...
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
هر شب دلم بهانه ي تو ... هيچ، بگذريم
امشب دلم دوباره تو را ... هيچ، شب به خير...
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
باور کن حال من خوب است...
فقط نمي دانم چرا...
چند شب پيش تلويزيون ...
آن سکانسي را نشان داد که ...
خسرو شکيبايي گفت...
"يعني همه چي دروغ بود؟!
همه حرف ها، زمزمه ها، عشق ها"
فرو ريختم بر کف اتاق...
سرم را گرفتم بين زانوهايم ...
و زدم زير گريه...
رهاتر از هميشه
98/4/14
+
خيلي ها...
دوست دارند...جايِ آدم معروف ها
سياست مدار ها
و يا
دکتر، مهندس ها باشند...
من اما...
دلم مي خواهد...
جايِ کسي باشم...که تو
عزيزم صدايش مي زني...
رهاتر از هميشه
98/4/14